چرا غم!؟

فرﺷﺘﮕﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺸﺮ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻏﻢ ﺭﺍ ﭼﺮﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﯼ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺖ:ﻏﻢ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻤﺶ ﺗﺎ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﺎﻟﻖ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﺪ

چرا غم!؟

فرﺷﺘﮕﺎﻥ ﺭﻭﺯﯼ ﺍﺯ ﺧﺪﺍ ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺑﺎﺭ ﺧﺪﺍﯾﺎ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺸﺮ ﺭﺍ ﺍﯾﻨﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺭﯼ ﻏﻢ ﺭﺍ ﭼﺮﺍ ﺁﻓﺮﯾﺪﯼ؟ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﮔﻔﺖ:ﻏﻢ ﺭﺍ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﺧﻮﺩﻡ ﺁﻓﺮﯾﺪﻡ ﭼﻮﻥ ﺍﯾﻦ ﻣﺨﻠﻮﻕ ﻣﻦ ﮐﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﯽ ﺷﻨﺎﺳﻤﺶ ﺗﺎ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻧﺒﺎﺷﺪ ﺑﻪ ﯾﺎﺩ ﺧﺎﻟﻖ ﻧﻤﯽ ﺍﻓﺘﺪ

زندگی شاد و با نشاط

زندگی شاد و با نشاط رمز موفقیت شماست   هر گز از اینکه در مواقع لزوم قدم جسورانه ای برداشته اید نهراسید. هنر فروش و عرضه فکر خود را بیاموزید. یعنی اینکه توانایی را در خود ایجاد کنید که دیگران را به شنیدن افکار و عقایدتان علاقمند کنید. به کارکنان خود کمک کنید که بهتر و بهتر شوند و بهره وری بیشتری داشته باشند. خیلی از آنها فقط یک تلنگر و راهنمایی رای برای خوب شدن نیاز دارند. از شکست نهراسید. اشتباهات خود را بپذیرید. شکست مقدمه انجام کار درست و پیروزی است. از فرصت های به دست آمده بیشترین استفاده را بکیند . همیشه به دنبال تغییر و بهبود باشید . مشکلات شانس های موفقیت شما هستند. شبکه ارتباطی قوی با همه آن هایی که مرتیط با کار شما هستند برقرار کنید . بر زمان محدودی که دارید، اعمال مدیریت درست داشته باشید. از الگوهای موفق بهره بگیرید. به متوسط بودن اکتفا نکنید. افراد توانا را دور خود جمع کند. در بحران ها با تفکر و رعایت همه جوانب سریع عمل کنید. بعد از شکست به سرعت به پا خیزید. زندگی شاد و با نشاط رمز موفقیت شماست .....

زندگی شاد و با نشاط

زندگی شاد و با نشاط رمز موفقیت شماست   هر گز از اینکه در مواقع لزوم قدم جسورانه ای برداشته اید نهراسید. هنر فروش و عرضه فکر خود را بیاموزید. یعنی اینکه توانایی را در خود ایجاد کنید که دیگران را به شنیدن افکار و عقایدتان علاقمند کنید. به کارکنان خود کمک کنید که بهتر و بهتر شوند و بهره وری بیشتری داشته باشند. خیلی از آنها فقط یک تلنگر و راهنمایی رای برای خوب شدن نیاز دارند. از شکست نهراسید. اشتباهات خود را بپذیرید. شکست مقدمه انجام کار درست و پیروزی است. از فرصت های به دست آمده بیشترین استفاده را بکیند . همیشه به دنبال تغییر و بهبود باشید . مشکلات شانس های موفقیت شما هستند. شبکه ارتباطی قوی با همه آن هایی که مرتیط با کار شما هستند برقرار کنید . بر زمان محدودی که دارید، اعمال مدیریت درست داشته باشید. از الگوهای موفق بهره بگیرید. به متوسط بودن اکتفا نکنید. افراد توانا را دور خود جمع کند. در بحران ها با تفکر و رعایت همه جوانب سریع عمل کنید. بعد از شکست به سرعت به پا خیزید. زندگی شاد و با نشاط رمز موفقیت شماست .....

دوست داشتن

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم آرامش را حس کردم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم هر روز در خودم تعمق کردم. این مقدمه دوست داشتن خود است. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم از تنها بودن خوشم آمد، در خلوت سکوت محاصره شدم و شگفت زده به فضای درون وجودم گوش کردم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم از طریق گوش کردن به ندای وجدانم، خودم رئیس خودم شدم. این طوری خدا با من صحبت می کند، این ندای درونی من است. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم خودم را بی جهت خسته نمی کردم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم در خود حضور یک احساس معنوی را حس کردم که مرا هدایت می کند، سپس یاد گرفتم که به این نیروی معنوی اطمینان کنم و با آن زندگی کنم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم دیگر آرزو نداشتم که زندگی ام طور دیگری باشد. به این نتیجه رسیدم که زندگی فعلی برای سیر تکاملی ام مناسب ترین است. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم دیگر احتیاجی نداشتم که به وسیله چیزها یا مردم احساس امنیت کنم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم آن قسمت از وجودم یا روحم که همیشه تشنه توجه بود، ارضا شد و این شروعی برای پیدایش آرامش درون بود. این جا بود که توانستم شفاف تر ببینم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم فهمیدم که در مکان درست و زمان درستی قرار دارم، سپس راحت شدم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم برای خودم رختخواب پر قو خریدم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم خصوصیتی را که می گفت همیشه باید ایده آل باشم ترک کردم، آن دیو لذت کش را. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم بیشتر به خودم احترام گذاشتم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم تمام احساساتم را حس کردم. آنها را بررسی نکردم، بلکه واقعاً حس کردم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم فهمیدم که ذهن من می تواند مرا آزار دهد، یا گول بزند، ولی اگر از آن در راه قلب و درونم استفاده کنم، می تواند ابزار بسیار سودمندی باشد

دوست داشتن

وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم آرامش را حس کردم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم هر روز در خودم تعمق کردم. این مقدمه دوست داشتن خود است. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم از تنها بودن خوشم آمد، در خلوت سکوت محاصره شدم و شگفت زده به فضای درون وجودم گوش کردم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم از طریق گوش کردن به ندای وجدانم، خودم رئیس خودم شدم. این طوری خدا با من صحبت می کند، این ندای درونی من است. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم خودم را بی جهت خسته نمی کردم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم در خود حضور یک احساس معنوی را حس کردم که مرا هدایت می کند، سپس یاد گرفتم که به این نیروی معنوی اطمینان کنم و با آن زندگی کنم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم دیگر آرزو نداشتم که زندگی ام طور دیگری باشد. به این نتیجه رسیدم که زندگی فعلی برای سیر تکاملی ام مناسب ترین است. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم دیگر احتیاجی نداشتم که به وسیله چیزها یا مردم احساس امنیت کنم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم آن قسمت از وجودم یا روحم که همیشه تشنه توجه بود، ارضا شد و این شروعی برای پیدایش آرامش درون بود. این جا بود که توانستم شفاف تر ببینم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم فهمیدم که در مکان درست و زمان درستی قرار دارم، سپس راحت شدم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم برای خودم رختخواب پر قو خریدم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم خصوصیتی را که می گفت همیشه باید ایده آل باشم ترک کردم، آن دیو لذت کش را. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم بیشتر به خودم احترام گذاشتم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم تمام احساساتم را حس کردم. آنها را بررسی نکردم، بلکه واقعاً حس کردم. وقتی خودم را به قدر کافی دوست داشتم فهمیدم که ذهن من می تواند مرا آزار دهد، یا گول بزند، ولی اگر از آن در راه قلب و درونم استفاده کنم، می تواند ابزار بسیار سودمندی باشد

عشق یعنی!؟

عشق یعنی؛بهش بگی دوسش نداری!بعد بری یه گوشه حسابی گریه کنی!

عشق یعنی!؟

عشق یعنی؛بهش بگی دوسش نداری!بعد بری یه گوشه حسابی گریه کنی!

شرایط کلاغ تو قصه ها!‏

تا حالا شده هر چقدر بری نرسی؟اگه بشه میفهمی که کلاغه تو قصه ها چی میکشه!‏

شرایط کلاغ تو قصه ها!‏

تا حالا شده هر چقدر بری نرسی؟اگه بشه میفهمی که کلاغه تو قصه ها چی میکشه!‏