موتور جستجوی گوگل پارسی

۶۶ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «طنز» ثبت شده است

گاهی لازم است...

گاهی لازم است از خانه بیرون بیایی و فکر کنی ایا میخواهی دوباره به آن خانه برگردی!؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

امید

شخصی را به جهنم میبردند او هر چند وقت یکبار به عقب برمیگشت و نگاه میکرد؛ناگهان خدا گفت:او را به بهشت ببرید؛فرشتگان پرسیدند:چرا؟خدا گفت:او چند بار به عقب نگاه کرد...او امید ببخشش داشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

روشی برای رام کردن فیل

برای رام کردن فیل کافیست وقتی فیل هنوز بچه است یکی از آنرا به تنه درختی ببندیم حال که فیل بزرگ شده اگر پای او را با نخی نازک به نهالی ببندیم فیل تکان نمیخورد چون هنوز همان تصور بچگی را دارد که طناب از او قوی تر است!‏ راستی ما انسانها چه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

معجزه رو هم میشه خرید!‏

دختر کوچولو و فقیری با 5 دلار که کل پس اندازشه وارد داروخونه میشه و پولهاشو روی پیشخون میریزه و میگیه:آقا من معجزه میخوام؛دکتر بی تفاوت میگه ما معجزه نداریم؛دخترک با ناراحتی پولهاشو جمع میکنه و به سمت در میره که مردی جلوشو میگیره و میپرسه:معجره رو برای چی میخوای؟دخترک میگه:برادرم تومور مغزی داره و پدرم میگه فقط با معجزه خوب میشه و من میخوام معجزه بخرم تا برادرم خوب بشه!مرد میگه:من معجزه دارم؛دخترک لحظه ای خوشحال میشه ولی این خوشحالی دوامی نداره ومیگه:من فقط 5 دلار دارم؛مرد میگه:همین کافیه!پول رو میگیره و ادامه میده:فردا پدر وبرادرتو به آدرس بیار!‏ چند روز بعد برادر دختر بعد از عملی بسیار سخت بهبود میابه؛وقتی پدر برای گرفتن صورت حساب بیمارستان مراجعه میکنه این جمله رو میبینه:‏"قیمت این معجزه 5 دلار بود که قبلا پرداخت شده است"‏ ان مرد خیر رئیس بزرگترین بیمارستان مغز و اعصاب آمریکا بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

تأثیرات معاشرت با...‏!‏

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغ ها میکند پرهایش سفید میماند ولی قلبش سیاه میشود‏!‏ ‏(دکتر علی شریعتی‏)‏
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

نوعی اسراف‏!‏

دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف است. ‏(دکتر علی شریعتی‏‏)‏
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قدرت باور

شخصی سر کلاس ریاضی خوابش برد،زنگ را زدند و او بیدار شد و با عجله دو مسئله را که روی تخته نوشته شده بود یادداشت کرد و با این"باور‏"‏ که استاد آنرا به عنوان تکلیف داده است به منزل برد و تمام آن روز و آنشب برای حل کردن آنها فکر کرد اما هیچیک را نتوانست حل کند اما طی هفته دست از کوشش بر نداشت سرانجام توانست یکی از آنها را حل کند و به کلاس آورد؛استاد به کلی مبهوت شد زیرا آندو مسئله را به عنوان دو نمونه از مسائل غیر قابل حل ریاضی مطرح کرده بود!‏
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

مثل سیب باش

اگه قادر نیستی خود را بالا ببری مثل سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری!‏ ‏(دکتر علی شریعتی‏)‏
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

استدلال شگفت انگیز بچه ی آفریقایی

وقتی به دنیا میام،سیاهم؛وقتی بزرگ میشم،سیاهم؛وقتی میرم زیر آفتاب،سیاهم؛وقتی سردم میشه،سیاهم؛وقتی مریض میشم،سیاهم؛وقتی میمیرم،سیاهم؛و تو آدم سفید!وقتی به دنیا میایی،صورتی ای؛وقتی بزرگ میشی،سفیدی؛وقتی میری زیر آفتاب، قرمزی؛وقتی سردت میشه،آبی ای؛وقتی میترسی،زردی؛وقتی مریض میشی،سبزی؛وقتی میمیری،خاکستری ای؛و تو به من میگی رنگین پوست!‏ این شعر نامزد بهترین شعر سال 2005 بود.
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

ابراز عشق

روزی آموزگار از شاگردان خواست راهی غیر تکراری برای ابراز عشق بیان کنند!عده ای گفتند با بخشیدن عشق را معنا کردن؛عده گفتن با دادن گل و حرفهای عاشقانه؛عده ای نیز با هم بودن و تحمل سختی ها و لذت بردن از خوشبختی ها را از راههای ابراز عشق بیان کردند؛در این میان پسری برخاست و پیش از اینکه نظرش را بگوید داستان کوتاهی را تعریف کرد:یک روز زن و شوهری جوان که هر دو زیست شناس بودند طبق معمول به جنگل رفته بودند تا تحقیق کند وقتی که به بالای تپه رسیدند در جای خود میخکوب شدند!ببری را دیدند که به آنها خیره شده بود؛مرد تفنگ شکاری نداشت و راهی برای فرار وجود نداشت!زن و مرد هر دو رنگ پریده بودند!ببر آرام آرام به آنها نزدیک میشد؛ناگهان مرد شروع به دویدن کرد و همسرش را تنها گذاشت!بلافاصله ببر به طرف مرد دودید و بعد از چند لحظه صدای ضجه های مرد شنیده شد و زن زنده ماند!‏ به اینجای داستان که رسید دانش آموزان شروع کردند به سرزنش کردن مرد؛که پسر پرسید:آیا میداند مرد قبل از مردن چه فریاد میزد؟بچه ها گفتند حتما از زنش معذرت خواهی میکرد!پسر گفت:نه آخرین حرف مرد این بود عزیزم تو بهترین مونسم بودی؛از پسرمان به خوبی محافظت کن؛و به او بگو که پدرت همیشه عاشقت بود!‏ اشکی روی گونه ی پسر غلتید و ادامه داد:هر زیست شناسی به خوبی میداند که ببر به کسی حمله میکند که حرکت کند؛پدرم در آن لحظه وحشت ناک با فدا کردن جان خود جان مادرم رو نجات داد؛این صادقانه ترین و بی ریا ترین راه پدرم برای ابراز عشقش به مادرم بود!‏
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰