یه دختر در امام زاده نشسته بود و دعا میکرد و میگفت:خدایا یه شوهر خوب برام پیدا بشه؛پسری جوان که صدای دختر میشنید خودشو انداخت بغل دختره و گفت:خدایا هل نده!‏