وقتی بچه بودم دنیا را زیبا میدیدم دنیا برام مظهر زیبایی و پاکی بود ودوست داشتم بزرگ شوم تا دنیا رو بیشتر درک کنم و بیشتر از اون بهره ببرم. وقتی قدم در سن نوجوانی گذاشتم دنیا را مظهر ظلم و بدی و نفاق دیدم،در ان زمان دنیا براییم جهنمی بیش نبود میخواستم بزرگ شوم و به تنهایی به جنگ بدی ها روم،و حال که در دمدمه جوانی قرار دارم دنیا را مجموعه ای از خوبیها و بدی ها میبینم،و درک کردم که نمیشه به تنهایی به جنگ بدی ها رفت چون یک دست صدا نداره! ولی میدانم همان یک دست هم با تلاش زیاد میتواند صدا تولید کنه!دوست داشتم هنوز بچه بودم و دنیا رو زیبا میدیدم،دوست دارم دنیا رو بهتر درک کنم،تلاش میکنم بدی ها از بین ببرم!