با تب تنهایی جانکاه خویش زیر باران می سپارم راه خویش سیل غم در سینه غوغا می کند قطره دل میل دریا می کند قطره ی تنها کجا دریا کجا دور ماندم از رفیفان تا کجا همدلی کو تا شوم همراه او سر نهم هر جا که خاطر خواه او شاید از این تیرگی ها بگذریم ره به سوی روشنایی ها بریم میروم شاید کسی پیدا شود بی تو کی این قطره دل دریا شود؟