موتور جستجوی گوگل پارسی

۸۳ مطلب در خرداد ۱۳۹۰ ثبت شده است

حرف خدا

میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟ جایی که میری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت عشق میزارم که بگذری ... قلب میزارم که جا بدی ... اشک میدم که همراهیت کنه ... ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

حرف خدا

میدونی وقتی خدا داشت بدرقه ات می کرد بهت چی گفت ؟ جایی که میری مردمی داره که می شکننت نکنه غصه بخوری من همه جا باهاتم . تو تنها نیستی . توکوله بارت عشق میزارم که بگذری ... قلب میزارم که جا بدی ... اشک میدم که همراهیت کنه ... ومرگ که بدونی برمیگردی پیشم
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

زن

زن عشق می کارد و کینه درو می کند.... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.... می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی ..... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........ در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............ او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی .......... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ......... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ......... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........ او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ......... و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود  ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد..... و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......   « دکتر علی شریعتی »
موافقین ۰ مخالفین ۰

زن

زن عشق می کارد و کینه درو می کند.... دیه اش نصف دیه توست و مجازات زنایش با تو برابر.... می تواند یک همسر داشته باشد و تو مختار به داشتن چهار همسر هستی ..... برای ازدواجش در هر سنی اجازه ولی لازم است و تو هر زمان بخواهی به لطف قانونگذار می توانی ازدواج کنی ........ در محبسی به نام بکارت زندانی است و تو ............ او کتک می خورد و تو محاکمه نمی شوی .......... او می زاید و تو برای فرزندش نام انتخاب می کنی ......... او درد می کشد و تو نگرانی که کودک دختر نباشد ......... او بی خوابی می کشد و تو خواب حوریان بهشتی را می بینی ........ او مادر می شود و همه جا می پرسند نام پدر ......... و هر روز او متولد می شود ، عاشق می شود  ، مادر می شود ، پیر می شود و می میرد..... و اینها همه کینه است که کاشته می شود در قلب مالامال از درد .......   « دکتر علی شریعتی »
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

عشق و دوست داشتن

.دوست داشتن از عشق برتر است ....عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی .اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلالعشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش استو دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابدعشق در غالب دلها در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی استاما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روح ها، برخلافغریزه ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارد، می توان گفت.که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هستعشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک « خود جوشی ذاتی » استو از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماندو گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر رامی توانند دید و در اینجا است که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی و.ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان استاما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کندو از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید، و در حقیقت، درآغاز، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند. و پس از « آشنا شدن » است که « خودمانی » می شوند - دو روح، نه دو نفر، که ممکن استدو نفر با هم در عین رودربایستی ها احساس خودمانی کنند و این حالت بقدریظریف و فرّار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم می گریزد - و سپس، طعمخویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان، خودبخود، دو همسفربچشم می بینند که به پهندشت بیکرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لکدوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن وپاک صمیمی « ایمان » در برابرشان باز می شود و نسیمی گرم و لطیف - همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شدهو زمزمه دردآلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا به لرزه می آورد - هر لحظهپیام الهام های تازه آسمانهای دیگر و سرزمینهای دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستانهای دیگر را به همراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرینو شوخ، هر لحظه، بر سر و روی این دو می زندعشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی « فهمیدن » و « اندیشیدن » نیستاما دوست داشتن، در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدنرا نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می بردعشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در « دوست » می بیند و می یابدعشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلقعشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردنعشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهدعشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن ودوست داشتن لطیف است و نرم در عین حال پایدار و سرشار اطمینانعشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیراز عشق هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویمو از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه ترعشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوترعشق نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاندو دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می بردعشق، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوستعشق یک اغفال بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گرددو به روزمرگی - که طبیعت سخت آن را دوست میدارد - سرگرم شودو دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس آور آدمی دراین بیگانه بازار زشت و بیهودهعشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستنعشق غذا خوردن یک حریص گرسنه استودوست داشتن « همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن » استاز کتاب کویردکتر علی شریعتی
موافقین ۰ مخالفین ۰

عشق و دوست داشتن

.دوست داشتن از عشق برتر است ....عشق یک جوشش کور است و پیوندی از سر نابینایی .اما دوست داشتن پیوندی خودآگاه و از روی بصیرت روشن و زلالعشق بیشتر از غریزه آب می خورد و هر چه از غریزه سرزند بی ارزش استو دوست داشتن از روح طلوع می کند و تا هر جا که یک روح ارتفاع دارد، دوست داشتن نیز همگام با آن اوج می یابدعشق در غالب دلها در شکلها و رنگهای تقریبا مشابهی متجلی می شود و دارای صفات و حالات و مظاهر مشترکی استاما دوست داشتن در هر روحی جلوه ای خاص خویش دارد و از روح رنگ می گیرد و چون روح ها، برخلافغریزه ها، هر کدام رنگی و ارتفاعی و بعدی و طعم و عطری ویژه خویش دارد، می توان گفت.که به شماره هر روحی، دوست داشتنی هستعشق جوششی یک جانبه است. به معشوق نمی اندیشد که کیست؟ یک « خود جوشی ذاتی » استو از این رو همیشه اشتباه می کند و در انتخاب به سختی می لغزد و یا همواره یکجانبه می ماندو گاه، میان دو بیگانه ناهمانند، عشقی جرقه می زند و چون در تاریکی است و یکدیگر را نمی بینند، پس از انفجار این صاعقه است که در پرتو روشنایی آن، چهره یکدیگر رامی توانند دید و در اینجا است که گاه، پس از جرقه زدن عشق، عاشق و معشوق که در چهره هم می نگرند، احساس می کنند که هم را نمی شناسند و بیگانگی و.ناآشنایی پس از عشق - که درد کوچکی نیست - فراوان استاما دوست داشتن در روشنایی ریشه می بندد و در زیر نور سبز می شود و رشد می کندو از این رو است که همواره پس از آشنایی پدید می آید، و در حقیقت، درآغاز، دو روح خطوط آشنایی را در سیما و نگاه یکدیگر می خوانند. و پس از « آشنا شدن » است که « خودمانی » می شوند - دو روح، نه دو نفر، که ممکن استدو نفر با هم در عین رودربایستی ها احساس خودمانی کنند و این حالت بقدریظریف و فرّار است که بسادگی از زیر دست احساس و فهم می گریزد - و سپس، طعمخویشاوندی و بوی خویشاوندی و گرمای خویشاوندی از سخن و رفتار و آهنگ کلام یکدیگر احساس می شود و از این منزل است که ناگهان، خودبخود، دو همسفربچشم می بینند که به پهندشت بیکرانه مهربانی رسیده اند و آسمان صاف و بی لکدوست داشتن بر بالای سرشان خیمه گسترده است و افقهای روشن وپاک صمیمی « ایمان » در برابرشان باز می شود و نسیمی گرم و لطیف - همچون روح یک معبد متروک که در محراب پنهانی آن، خیال راهبی بزرگ نقش بر زمین شدهو زمزمه دردآلود نیایش مناره تنها و غریب آنرا به لرزه می آورد - هر لحظهپیام الهام های تازه آسمانهای دیگر و سرزمینهای دیگر و عطر گلهای مرموز و جانبخش بوستانهای دیگر را به همراه دارد و خود را، به مهر و عشوه ای بازیگر و شیرینو شوخ، هر لحظه، بر سر و روی این دو می زندعشق جنون است و جنون چیزی جز خرابی و پریشانی « فهمیدن » و « اندیشیدن » نیستاما دوست داشتن، در اوج معراجش از سرحد عقل فراتر می رود و فهمیدن و اندیشیدنرا نیز از زمین می کند و با خود به قله بلند اشراق می بردعشق زیبایی های دلخواه را در معشوق می آفریند و دوست داشتن زیبایی های دلخواه را در « دوست » می بیند و می یابدعشق یک فریب بزرگ و قوی است و دوست داشتن یک صداقت راستین و صمیمی، بی انتها و مطلقعشق در دریا غرق شدن است و دوست داشتن در دریا شنا کردنعشق بینایی را می گیرد و دوست داشتن می دهدعشق خشن است و شدید و در عین حال ناپایدار و نامطمئن ودوست داشتن لطیف است و نرم در عین حال پایدار و سرشار اطمینانعشق همواره با شک آلوده است و دوست داشتن سراپا یقین است و شک ناپذیراز عشق هر چه بیشتر می نوشیم، سیراب تر می شویمو از دوست داشتن هر چه بیشتر، تشنه ترعشق هر چه دیرتر می پاید کهنه تر می شود و دوست داشتن نوترعشق نیرویی است در عاشق، که او را به معشوق می کشاندو دوست داشتن جاذبه ای است در دوست که دوست را به دوست می بردعشق، تملک معشوق است و دوست داشتن تشنگی محو شدن در دوستعشق یک اغفال بزرگ و نیرومند است تا انسان به زندگی مشغول گرددو به روزمرگی - که طبیعت سخت آن را دوست میدارد - سرگرم شودو دوست داشتن زاده وحشت از غربت است و خودآگاهی ترس آور آدمی دراین بیگانه بازار زشت و بیهودهعشق لذت جستن است و دوست داشتن پناه جستنعشق غذا خوردن یک حریص گرسنه استودوست داشتن « همزبانی در سرزمین بیگانه یافتن » استاز کتاب کویردکتر علی شریعتی
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

قانون جنگل

تو جنگل قوی ترها ضعیف تر ها رو میخورن؛شیر سلطانه چون بی رقیبه؛روباه موفقه چون مکاره!‏ پس در این زمونه تو دنیای آدمها که مثل جنگل میمونه یا باید بی رقیب باشی یا مکار!‏

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

استفاده از دی هیدروژن منواکسید باید ممنوع بشه!‏

استفاده از دی هیدروژن مونو اکسید باید به دلایل زیر ممنوع بشه: 1.مصرف زیاد اون باعث تکرر ادار؛استفراغ میشه!‏ 2‏.عامل ایجاد گازهای گلخانه ای و گرم شدن زمینه!‏ 3‏.رکن اصلی باران اسیدیه!‏ 4.فضای زیادی از کره زمین رو اشغال کرده!‏ 5.باعث اختلال در سیستم ترمز ماشین میشه!‏ 6.باعث اکسایش فلزات به ویژه آهن میشه!‏ 7.باعث فرسایش خاک و شکسته شدن سنگها میشه!‏... درست که این همه بدی داره ولی چون مایع حیاته نمیشه ازش دست کشید!یه وقت نری مصرفشو ممنوع کنی!آخه بی آب نمیشه!‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

همیشه دو راه داری!‏

همیشه دو راه داری یا میتونی بزاری مشکلات له ات بکند یا میتونی از اونها نردبانی برای ترقی بسازی!‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰

دیوانه باش!‏

دیوانه باش تا عاقلان غمت را خورند!‏

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰